نمودار تغییرات قیمت
در حال بارگزاری ...
۰ از ۵
از میانگین ۰ نظر دهنده
هیچ فروشگاهی با فیلترهای منتخب شما وجود ندارد.
پیشنهاد می‌کنیم فیلترها را تغییر دهید
دیجی کالاویژه
تهران ۳.۲
۱۲ سال و ۶ ماه گزارش

کتاب گرای باقر اثر امیر حسین انبارداران انتشارات شهید کاظمی

گارانتی اصالت و سلامت فیزیکی کالاامکان پرداخت اقساطی
وضعیت: ناموجود
گزارش
بروزشده در ۱۴۰۳/۸/۳۰
مشاهده پیشنهاد
بروزشده در ۱۴۰۳/۸/۳۰

پیشنهاد ویژه فروشندگان

مشخصات فنی

مشخصات فنی کتاب گرای باقر اثر امیر حسین انبارداران انتشارات شهید کاظمی
مشخصات
تعداد صفحه 280
چاپ شده در ایران
زبان نوشتار فارسی
سایر توضیحات گزیده کتاب گرای باقر:\r\n«دشمن با شلیک گلولۀ سنگین کاری کرده بود که همان خاکریز عالی بشود یک دیوار خرابۀ غیر قابل اعتماد. تعلل در تصمیم گیری باعث شد طی پنج-شش روز ، بی‌نظیرترین درگیری تانک دشمن با نفر ما در هشت سال دفاع مقدس در عملیات بدر شکل بگیرد. شهدا و زخمی‌ها لحظه به لحظه بیشتر می‌شدند.\r\nبا کمک دوربین پریسکوپی‌ام، از پشت خاکریزِ نیم‌بند خودمان، حدود 700 تانک و نفربر دشمن را یکجا دیدم. با آرایشی خاص جلو می‌آمدند و به نوبت شلیک می‌کردند. جای من داخل کانال و جلوی جواد دل‌آذر جای خیلی خوبی بود. اطلاعات لازم را به نیروهای پشت خا کریز می‌دادم که مثلاً بزنید یا صبر کنید! تانک‌ها چنان جلو آمدند که یکی‌شان افتاد داخل کانالی که من بودم.\r\nمقاومت بچه‌ها بی‌نظیر بود، تا جایی که گاهی تانک‌ها را مجبور به عقب نشینی می‌کرد. دوباره دیوانه‌وار آرایش می‌گرفتند و برمی‌گشتند. گلوله‌های توپ و تانک دشمن، هوشمند بود؛ چهار – پنج‌متری زمین که می‌رسید، منفجر می‌شد! این نوع انفجار، امان می‌برید.\r\n«رموک»ها از مسیری که هنوز میان ما و عقبه باز بود مهمات می‌آوردند، می‌ریختند روی زمین و تند برمی‌گشتند. مردانگی رموک‌سوارها حیرانم کرده بود. «رموک» موتوری بود که یک گاری کوچک ته آن متصل می‌شد.\r\nوسط معرکه، ناگهان یک رموک از راه رسید. این رموک دو گالن بیست لیتری پلاستیکی آب داخل باربند خودش داشت. به پنجاه متری‌مان رسیده بود، که گلولۀ توپ نشست کنارش. راننده افتاد. جوانی خوشقامت با لباس سبز سپاه، دوید سمت رموک. دو گالن بیست لیتری آب را برداشت و تند کرد پشت خاکریز. لبخند شادی از رسیدن آب به چهره‌ام دوید. لحظات کمی مانده بود تا از تشنگی طاقت‌فرسا رها شوم. گلولۀ توپ نامرد از راه رسید و نشست کنار سپاهی جوانمرد. دوزانو نشست روی زمین. خون از بدنش و آب از بدنۀ گالن‌ها با فشار بیرون می‌زد. گالن‌ها هنوز در دستانش بود. خوابید روی زمین. وسط آن همه تیر و ترکش، صدای خرخر حنجره‌اش به گوشم می‌رسید تا جان داد.\r\nدلم می‌خواست برای آن صحنه‌های کربلایی یک دل سیر اشک بریزم. نبرد سخت و سنگین با دشمن چنین فرصتی را به من نمی‌داد. دشمن دیوانه شده بود از مقاومت ما. ماندیم. دشمن تن به هر کاری داد خاکریز را از ما بگیرد. راه ندادیم.\r\nبعثی‌ها بو برده بودند تنها شده‌ام. مثل وحشی‌ها عربده و کِل می‌کشیدند که بریزند روی سرم. گرای جای خودم را دادم به توپخانه. کسی که صدایم را شنید، گفت: «اینجا که خودتی!» داد زدم: «معطل نکن! بزن!
شابک 9786225506084
قطع رقعی
ناشر انتشارات شهید کاظمی
نوع جلد شومیز
نویسنده امیرحسین انبارداران
وزن 366 گرم
مشاهده بیشتر
نظرات کاربران
هیچ نظری ثبت نشده است.

محصولات مشابه

جستجو دسته‌بندی‌ها کالای‌پیشنهادی ورود/ثبت‌نام