۴۵,۰۰۰۶۳,۰۰۰

۰ از ۵
از میانگین ۰ نظر دهنده

کتاب نخسایی ها (روایت زندگی شهید پهلوان سجاد عفتی) - اثر مصطفی آقا محمدلو - نشر شهید کاظمی-من و کتاب

انتخاب استان
هیچ فروشگاهی با فیلترهای منتخب شما وجود ندارد.
پیشنهاد می‌کنیم فیلترها را تغییر دهید
دیجی کالاویژه
تهران ۲.۱
۱۱ سال و ۱۰ ماه گزارش

کتاب نخسایی ها؛ پهلوان شهید سجاد عفتی اثر مصطفی آقا محمد لو ...

گارانتی اصالت و سلامت فیزیکی کالا
گزارش
۶۵,۰۰۰
٪۳
۶۳,۰۰۰
بروزشده در ۲ ساعت پیش
مشاهده پیشنهاد
بروزشده در ۲ ساعت پیش
کتاب اسم
تهران بدون امتیاز
۸ ماه گزارش

نخسایی ها (روایت زندگی شهید پهلوان سجاد عفتی)

 گزارش
۴۵,۰۰۰
بروزشده در ۱۱ دقیقه‌ پیش
مشاهده پیشنهاد
بروزشده در ۱۱ دقیقه‌ پیش
ایده بوک
تهران ۵.۰
۴ سال گزارش

کتاب نخسایی ها (روایت زندگی شهید پهلوان سجاد عفتی) - اثر مصط...

 گزارش
۶۵,۰۰۰
٪۱۸
۵۳,۳۰۰
بروزشده در ۲ ساعت پیش
مشاهده پیشنهاد
بروزشده در ۲ ساعت پیش
سی سرخ
تهران بدون امتیاز
۷ ماه گزارش

نخبگان و جامعه

 گزارش
۸۰,۰۰۰
٪۲۶
۵۹,۵۰۰
بروزشده در ۱ روز پیش
مشاهده پیشنهاد
بروزشده در ۱ روز پیش
نوا بوک
تهران بدون امتیاز
۵ ماه گزارش

نخسایی ها روایت زندگی شهید پهلوان سجاد عفتی

وضعیت: ناموجود گزارش
بروزشده در ۱۴۰۳/۲/۹
مشاهده پیشنهاد
بروزشده در ۱۴۰۳/۲/۹
نوا بوک
تهران بدون امتیاز
۵ ماه گزارش

کتاب نخسایی ها؛ پهلوان شهید سجاد عفتی اثر مصطفی آقا محمد لو ...

وضعیت: ناموجود گزارش
بروزشده در ۱۴۰۳/۲/۹
مشاهده پیشنهاد
بروزشده در ۱۴۰۳/۲/۹

پیشنهاد ویژه فروشندگان

مشخصات فنی

مشخصات فنی کتاب نخسایی ها (روایت زندگی شهید پهلوان سجاد عفتی) - اثر مصطفی آقا محمدلو - نشر شهید کاظمی-من و کتاب
مشخصات
تعداد صفحه 128
چاپ شده در ایران
زبان نوشتار فارسی
سایر توضیحات گزیده متن کتاب:\r\nپس از مدتی در یکی از پارکینگها با جمع و جور کردن وسایل و تشکهای دست دوم یک باشگاه کشتی راه انداخت. فقط مانده بود مربی کشتی که قطعا چنین چیزی در باغ های کهنز پیدا نمی شد. مصطفی صدرزاده و امیرحسین که مدتی در مرکز شهر باشگاه میرفتند با مربی باشگاهشان اسماعيل خلیلی صحبت کردند و او هم پذیرفت که مربی پارکینگ – باشگاه پهلوان پرور کهنز شود. آن روزها در محله ما گوش شکسته برای خودش یک برند لاکچری حساب مي امد و صد امتیاز داشت. سجاد عفتی هم تکواندو را به عشق گوش شکسته ها رها کرد و اهل کشتی شد. وقتی هم آمد جدی و مردانه آمد. کشتی برای ما كم كم شد خواب و خوراک، و روز و شبمان را با آن سر میکردیم. سجاد به خاطر بدن منعطف و عقبه رزمی که داشت از بقیه جلوتر بود. زیرگیر بسیار قهار و فیتو زن حرفه اي باشگاه بود. بزرگتر که شدیم در مسابقات دانشجویی تنکابن، تیم منطقه ما همیشه قهرمان میشد. سجاد هفتاد و چهار کیلو کشتی میگرفت. مربی به او پیشنهاد داد که وزن کم کند و در یک وزن پایینتر کشتی بگیرد؛ اما سجاد رغبتی به این کار نداشت. یکی از بچهها که در حال کم کردن وزن بود و خیلی به خودش فشار می آورد. چند ساعت به وزن کشی هنوز سیصد گرم اضافه وزن داشت. به سونا رفت تا دمای بالا آب اضافه بدنش را کم کند. سجاد که در تمام طول این مدت او را ترو خشک می کرد، با او راهي سونا شد و عرق ریخت .بعد از وزنکشی هم کار به درمانگاه و سرم و بیمارستان و اینها کشید. سجاد مثل یک پرستار از او نگهداری کرد و خودش هم به عنوان کوچ کنار تشک نشست....
شابک 9786222851804
قطع رقعی
ناشر انتشارات شهید کاظمی
نوع جلد شومیز
نویسنده مصطفی آقا محمد لو
وزن 135 گرم
مشاهده بیشتر
نظرات کاربران
هیچ نظری ثبت نشده است.

کالاهای مشابه

جدیدترین‌های کتاب روایت